منوی دسته بندی

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

قانون جنگل

پاکدست داستان شماره 1

1. قانون جنگل
گوینده : زهرا تشکینی
5:23 00:00

متن داستان قانون جنگل

سلام به همه بچه های خوب و باهوش! من خانم جغد، معلم کلاس شما هستم. می خواهم برایتان داستانی بگویم. از کلاس ما که خیلی بامزه و پر از اتفاقات جالب است .

کلاس ما یک کلاس خیلی خاص است. همه دانش آموزان من حیوان هستند! یک روباه زیرک به نام دم نارنجی، یک خرگوش شیطون به نام نرمالو، یک فیل قوی به نام عاجی، یک میمون بازیگوش به نام چابک و خیلی حیوانات دیگر. ما در یک جنگل بزرگ زندگی می کنیم و کلاس ما هم وسط همین جنگل است !

اولین روزی که کلاس را باز کردم، صحنه ای را دیدم که باورکردنی نبود. روی تخته سیاه، یک نقاشی بزرگ از یک درخت سیب کشیده بودند، اما به جای سیب، روی شاخه ی  درخت ،موز چسبانده   بودند!

نرمالو شیطون هم روی نیمکتش نشسته بود و یک هویج بزرگ را جویده و آب هویج روی همه جا ریخته بود !

من با خنده گفتم: “آه، بچه های جنگل! چه صبحانه دلچسبی داشته اید! اما یادتان باشد، کلاس ما باید تمیز باشد تا بتوانیم خوب درس بخوانیم .”

دم نارنجی با شیطنت گفت: “خانم جغد، ما که حیوونیم! کثیف کاری جزو ذاتمون هست !”

نرمالو هم با خنده گفت: “آره، آره! ما که مثل آدمها نیستیم که همیشه تمیز باشیم !”

روزهای بعد هم پر از اتفاقات جالب بود. یک روز، عاجی قدرتمند با پای بزرگش لگد به گلدان زد و همه گلها را روی زمین ریخت. روز دیگر، چابک بازیگوش با یک طناب به لوستر آویزان شد و لوستر راتکان داد 

تا همه جا تاریک شود .

من همیشه سعی می کردم با صبر و حوصله به بچه ها یاد بدهم که باید به کلاس و محیط اطرافشان احترام بگذارند. به آنها گفتم که هر حیوانی باید به خانه اش احترام بگذارد و کلاس ما هم خانه مشترک همه ماست .

یک روز، تصمیم گرفتم یک مسابقه بزرگ برای کثیف کردن کلاس برگزار کنم! همه حیوانات با اشتیاق درمسابقه شرکت کردند. 

روباه زیرک(دم نارنجی) با دزدیدن غذاهای همکلاسی ها و پنهان کردن آنها درجاهای مختلف، خرگوش شیطون ( نرمالو ) با پریدن روی گلدانها و شکستن آنها، فیل قوی (عاجی ) با آبپاشی کردن همه جا و میمون بازیگوش (چابک ) با پرتاب موز به همه جا، سعی می کردند کلاس را هر چه بیشتر کثیف کنند .

بعد از پایان مسابقه، کلاس ما به یک آشفته بازار بزرگ تبدیل شده بود. همه جا پر از آشغال و کثیفی بود.

من با ناراحتی به بچه ها گفتم: “آیا از این همه کثیفی خوشحال هستید؟ آیا دوست دارید در چنین محیطی درس بخوانید ؟ “

چابک با خنده گفت: “آره، خیلی باحال بود! مثل جنگل خودمون شد !”

عاجی با لحن جدی گفت: ” بله خانم جغد، ما که حیوونیم، طبیعتمون همینه !”

من به آنها گفتم: “یک کلاس تمیز، محیطی شاد و دلنشین برای یادگیری است. وقتی کلاس تمیز باشد، ذهن ما هم آرام می شود و بهتر میتوانیم درس بخوانیم. اما وقتی کلاس کثیف باشد، حشرات و میکروبها در آن

زیاد می شوند و باعث بیماری می شوند. همچنین، حیوانات دیگری که در جنگل زندگی می کنند ممکن است

به کلاس ما بیایند و از این همه کثیفی ناراحت شوند .”

دم نارنجی با فکر گفت: “آهان، یعنی اگه ما مریض بشیم، نمی تونیم به شکار بریم و غذامون رو از دست میدیم؟ “

نرمالو گفت: “وای . اگه حیوانات دیگه از ما ناراحت بشن، دیگه باهامون دوست نمی شوند؟ “

من با لبخند گفتم: “دقیقا! پس بهتر است کلاسمان را تمیز نگه داریم تا هم خودمان سالم بمانیم و هم دوستانمان از ما راضی باشند .”

بچه ها متوجه شدند که من حق دارم. آنها قول دادند که از آن به بعد، کلاس را تمیز نگه دارند و به همدیگر کمک کنند .

از آن روز به بعد، کلاس ما همیشه تمیز و مرتب بود. همه حیوانات با هم همکاری میکردند تا کلاس را تمیز نگه دارند. حتی یک نمودار درست کردیم و هر روز به تمیزترین حیوان یک ستاره می دادیم.

برای شنیدن داستان های بیشتر از رادیو قصه ها اینجا را کلیک کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: Content is protected !!